کد مطلب:139226 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:251

مختصات سبک نثر فارسی در تاریخ بیهقی و دوره ی سلجوقی
آشنایی با ویژگیهای سبكی نثر فارسی در دو قرن چهارم و پنجم و مقایسه ای كوتاه با خصایص سبكی فارسی در این دوران وحسن تقلید محمد ابراهیم بدایع نگار صاحب كتاب فیض الدموع از این سبك، ما را به اهمیت نثر این اثر واقف می سازد.

1. نثر در این دو قرن، مفصلتر و دارای جمله های طولانی تر می باشد، مترادفات لفظی كمتر ولی الفاظ و عباراتی كه در قدیم رایج نبوده، در جهت روشن نمودن مطلب بكار می رفته است. لذا اطناب نمود بیشتری نسبت به دوره قبل دارد. البته نه اطناب ملال آور كه از محسنات تاریخ بیهقی است.

2. سبك این دوره سعی دارد بوسیله آوردن الفاظ و مصطلحات تازه و استعمال جمله های پی در پی مطلب را روشن كند و با افزودن قدری نمك شعری بر آن، نوعی


توصیف شاعرانه در بیان حالات و وقایع ارائه كند.

3. استشهاد و تمثیل به آیات و روایات و ذكر شواهد شعری، تقلیدی است از نثر فنی عرب، چنانكه استفاده از كنایات و استعارات و تشبیهات لطیف در این سبك نثری بحد وفور دیده می شود. [1] .

4. تقلید از نثر تازی به شكل تازه ای در آثار این دوره ظاهر می شود.

بكارگیری تعابیر عربی، قیدها و دعاها و جمله های عربی در نثر فارسی تاریخ بیهقی و سیاستنامه نظام الملك و قابوسنامه عنصر المعالی دیده می شود.

5. حذف افعال بقرینه، صرف افعال در وجه اخباری به جای التزامی، آوردن فعل ماضی در محل مضارع برای تأكید و تحقیق معنی، طرز تازه ی استعمال افعال ماضی به صیغه ی وصفی و نیز مصدر مرخم زیاد آورده می شده است.

6. ضمایر و جمعها به شكلی دیگر در این دوران بكار می رود. ضمیر «ها» برای ذوی العقول و جمع بستن «شما» به «شمایان» و امثال اینها رایج بوده است.

7. استعمال افعال تركیبی با پیشوندهای خاص فارسی دری نظیر فرا، فرو، فراز، باز، بر، در و قیود زمانی مانند نماز پیشین، شبگیر، ایدون، روزینه.

8.نثر فارسی در این دوره هنوز شیوه ی نثر مرسل را دنبال می كند. لفظ با معنی برابر است و معانی از هم دور نمی افتد. شاید بتوان این دوره را با در نظر گرفتن مفهمومی كه از نثر خواسته می شود، در شمار رساترین و روان ترین آثار منثور در تاریخ تطور نثر فارسی دانست و اگر نثر دوره ی قبل (سامانی) را نثر ساده و مرسل بنامیم، می توان نثر این دوره را نثر مرسل عالی خواند. [2] .



[1] سبك شناسي ج 90 - 67/2.

[2] فن نثر در ادب فارسي، خطيبي ص 133.